۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

 

یکسال گذشت.

حرفی نیست، پُستی هم.

۵ نظر:

hossein mohammadloo گفت...

چه پست جالبی ، حس فوضولیه آدمو برمی انگیزه
:))

Hel. گفت...

:) یکسال از وبلاگ نویسیم گذشت

chiz گفت...

گاهی سکوت میتونه نشونه ی خوبی باشه...
دانه ها زیر خاک در حال رشد، سر و صدایی ندارن.
ولی اگه یه میکروفون به اندازه ی کافی حساس داشته باشیم میتونیم بشنویم که چه غوغائیه اون زیر...
انقدر سروصدا نکن،بچه بیدار میشه دیگه نمیتونی بخوابونیش.
راجع به نوشتن من هم که گفتی، فعلا دارم اینجا مینویسم...((:
باشه.
ولی نوشتن فقط میشه سر گرمی یا نهایتا جمع شدن چند دوست دور هم.
امان از آرزوهای خوب برای جهان.
امان.
انسان حتی در خوبی هم زیاده خواهه...
یه شب سهراب با یه لنگه دمپایی ابری زد پس گردنم
از صدای ضربه دوتایی کلی خندیدیم
ولی من آدم نشدم

درخت ابدی گفت...

تبریک می‌گم
.می‌دونم که این پستت اعتراضه و می‌دونم دل همه‌مون گرفته
حرف کم نیست. به این فضای مسموم توجه نکن
بنویس، از روزات بنویس، دختر جان. غمت نباشه.

Hel. گفت...

به چیز:
آخ امان امان
(خیلی از حرفا دلشون می‌خواد یه جایی باشه که ثبت کنن خودشونو،)

به درخت ابدی:
:) سعی‌مو می‌کنم. ایشالا به زودی. مرسی.

ارسال یک نظر

h.mydays@gmail.com