۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

.

حالا که جمع خودمانی است، محرم قدیمی، و پیش از آن که به آن دیگرانی بپیوندیم که همه‌ جا ریشه دوانده‌اند، از جمله دیوانگان میانسال ِ اتومبیل‌سواری که اصرار دارند ما را به کره‌ی ماه بفرستند، گدایان دارما، سازندگان ِ فیلتر سیگار برای مردان متفکر، بیت‌ها و احساساتی‌ها و بهانه‌جوها، کیش‌پرستان ِ برگزیده، همه‌ی کارشناسان والامقامی که خوب می‌دانند با آلت تناسلی ِ کوچک بدبختمان چه بکنیم و چه نکنیم، همه‌ی مردان جوان ِ ریشو و مغرور و بی‌سواد و گیتاریست‌های ناشی و قاتلان ذن و تدی‌بوی‌های متحد و جمال‌شناس که دماغ به دردنخورشان را برای این سیاره‌ی محشر بالا می‌گیرند که جای (لطفاً حرفم را قطع نکنید) کیلروی و مسیح و شکسپیر بوده- پیش از پیوستن به این دیگران، محرمانه بهت می‌گویم، دوست قدیمی (در واقع برای تو می‌گویم، متاسفانه) لطف کن و این دسته گل ِ ناقابل از پرانتزهای بسیار شاداب و نوشکفته را از من بپذیر: (((()))).


از پیشگفتار: سیمور، که نوشته‌ی آقای دیوید جروم سلینجر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

h.mydays@gmail.com