چون صحّتشان داد و فراغت، از ایشان آن یقین باز رفت و خیالاندیشی باز آمد. میگویند خداوندا، آن چه حالت بود که به صِدق، ما تو را میخواندیم در آن کُنج ِ زندان -با هزار قُل هُوَ الله بی ملامت- که حاجات روا کردی؟ اکنون ما بیرون زندان، همچنان مُحتاجیم که اندرون ِ زندان بودیم تا ما را از این زندان ِ عالَم ِ ظُلمانی بیرون آری به عالَم ِ انبیا که نورانی ست. اکنون، چرا ما را همان اخلاص، برون ِ زندان و برون ِ حالت ِ درد، نمیآید؟ هزار خیال فرود میآید که عَجَب. فایده کند یا نکند؟ و تاثیرِ این خیال هزار کاهلی و ملامت میدهد. آن یقین ِ خیال سوز کو؟
مولانا جلالالدّین محمد بلخی / فیه ما فیه
۲۱ نظر:
یقین خیال سوز
اگه گفتی منظورش چیه ؟
زندان هاش فرق داشت دیگه حتما باهم
خیلی جالبه
واقعا این سوال خوبیه که چرا بضعی وقتا که خیلی محتاجیم خالصانه دعا میکنیم اما بعدش همه چی فراموشمون میشه
هلنننننننننننننننننننننننن :O
اون بالا عکس خودته!!!!!!!!!!! :دی
سلام هلن عزیز
یقین همیشه یقین نمی ماند اگر تغذیه نشود به شک وبی یقینی تبدیل میشود وراه تغذیه ان معرفت بیشتر است که با شناخت بدست می آید شناختی که با آگاهی از طبیعت وهستی شکل میگیرد
به کیامهر:
یقینی که از درد می آید و خیال ها را می سوزاند، سوزاندنی!
به آنشرلی:
از زندان منظورش همان عالم ظلمانی، همان درد، همان چیزی که درش گیر افتاده ایم ئه. نمی دونم فرق داشت یا نداشت.
به فریق تاج گردون:
اوهوم. خیلی جالبه.
به آرماندو:
:) بلی
به آگاهی:
سلام.
ممنون.
هنوز هم نوشته های این مرد بزرگ خواندنی و جالبه
مرسی
"هزار خیال فرود میآید که عَجَب. فایده کند یا نکند؟ و تاثیرِ این خیال هزار کاهلی و ملامت میدهد. آن یقین ِ خیال سوز کو؟"
بی نظیره. هیچی نمی شه بهش اضافه کرد. با چند جمله حرف دل همه رو می زنه.
عجیبه...منم این روزها داشتم به درد فکر می کردم....
آن یقین خیال سوز خوب است که نیست. گورباباش! اگرخیال نباشد ویلگی وبی خیالی وپست لرزش های زیر وروی ناز بالش- اگردرست ننوشتم منظورم پست قبلی خودت است درستش کن- پی ما کی زندگی کنیم واصلاً چرا زاده شدیم. این عارفانه ها بدرد همان به به چه چه می خورد وآقا چه عالی وازاین خزعبلات... "دیروزچقدرزندگی کردی؟" وامروز قراراست چه مقدار ازسهم لذتت را نقدکنی.- البته می توانی لذتت را عارفانه تعریف کنی بادرد ولی قرار ازروزاول خدا این نبوده والا این همه لذت مادی نمی آفرید- این سؤال اصلیست!یا...هو
به زکریا:
:)
خواهش
به درخت ابدی:
آره لامصب
به زهرا باقری شاد:
جالبه.
به دلقک ایرانی:
عجب! :)))))))
به هر حال خیلی خیلی قشنگه.
به قول شما شادی و زندگی و لذت (با برچسب عارفانه یا بی برچسب عارفانه) هم جای خودش.
مرسی :)
انتخاب به جا و زیبایی بود...مرسی
سلام . هلن جان اگه زبان به نطق در وصف مولانا باز كنم دو سه صفحه جا ميخواهم كه نمي شود ! ولي يقين خيال سوز خيلي مقوله جالبيه . ولي به نظر من نبايد وسيله توجيه ناآگاهي و بي علمي قرار بگيره . در واقع عرفان نظري در موازات عرفان عملي ...
فيه ما فيه تصحيح الهي قمشه اي رو اگه داشته باشي خيلي خوبه ... تفاسيرش فوق العاده است
سلام هلن!
قشنگ نوشتی،
اصولا این به حس ربط داره، بعضی وقت ها بی هیچ دلیلی به خدا نزدیکتری و بعضی وقت ها هر چقدر هم زور بزنی ، هیچ راهی نیست که نزدیک شی...
آن یقین خیال سوز..
راستی اگه اهل این جور کتابای مقالات شمس رو از دست نده
به پرند:
خواهش
به آیدین:
فرمایش شما متین :)
ما بدیع الزمان ش رو داریم.
به آکو:
:)
خوش بحال این اقای میم
نه خوشبحال این روزها عاشقی بعد ها می فهمی من چی می گم
درد آمد بهتر از گنج عیان
تا بخوانی تو خدا را در نهان- مولانا
درد آمد بهتر از گنج عیان
تا بخوانی تو خدا را در نهان- مولانا
به آرش پیرزاده:
:)
خوش به حال آقای میم "بود".
به نوید:
به به...
مرسی.
ارسال یک نظر
h.mydays@gmail.com