يه بار رفته بودم خوابگاه پيش بچهها. سالها پيش، 77-78 بود انگار. همه دخترا قرنطينه بودن كه چي؟ كه يه تعميركار اومده شوفاژا رو چك كنه. خانوم مسئول اونجا نزديك بود ما رو درسته قورت بده كه چرا تو كريدور وايساديم. فكر كن، با مقنعه و مانتو هم قدغن بود وايسادن ما اونجا : (
یاد روزهای جوانی و خوابگاه افتادم. یه عصر پنجشنبه،خیلی متین و مودب پیج کردند خواهران عزیز امروز فروشگاه خوابگاه تعطیل است لطفا جلوگیری کنید.آقاهه لغت رفتن را فرامش کرده بود قبل از جلوگیری بگه.
۷ نظر:
من که کرکره نصب می کنم.
خدا خیرت بده!!! کاش میشد اون تبلیغات استخدام یک شرکت را پیدا میکردم و برات میفرستم که نوشته بود... به چند نفر دوزنده ی پرده ی خانم نیازمندیم.
خب دیگه اشتباه لـُپی پیش میاد دیگه!!! غرض از مقصود هدفه!! به دل نگیرید.
يه بار رفته بودم خوابگاه پيش بچهها. سالها پيش، 77-78 بود انگار. همه دخترا قرنطينه بودن كه چي؟ كه يه تعميركار اومده شوفاژا رو چك كنه. خانوم مسئول اونجا نزديك بود ما رو درسته قورت بده كه چرا تو كريدور وايساديم. فكر كن، با مقنعه و مانتو هم قدغن بود وايسادن ما اونجا : (
به RS232:
:)
به حمید عزیز:
آره اون تبلیغ رو دیدم. کلاً یه ایمیل بود همه ی این تبلیغ های سوتی!
به درخت ابدی:
:)
به xatoun:
هـــی روزگار! چی بگم؟! "خانه از پای بست ویران است!" این روزا این جمله رو زیاد به کار می برم.
خدا بهتو صبر بده
به آرش پیرزاده:
:)
یاد روزهای جوانی و خوابگاه افتادم. یه عصر پنجشنبه،خیلی متین و مودب پیج کردند خواهران عزیز امروز فروشگاه خوابگاه تعطیل است لطفا جلوگیری کنید.آقاهه لغت رفتن را فرامش کرده بود قبل از جلوگیری بگه.
ارسال یک نظر
h.mydays@gmail.com